به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛
به من گفت : نرو که بن بسته!
گوش نکردم، رفتم؛
وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛
پیر شده بودم ...
به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛
به من گفت : نرو که بن بسته!
گوش نکردم، رفتم؛
وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛
پیر شده بودم ...